کشاورزی یا کار در معدن؟
مقالهای که در حال مطالعه آن هستید توسط یکی از اعضای واحد رسانه که خود فرزند کشاورز است نگاشته شده، در تمامی مطالب این مقاله سعی شده جانب اخلاق رعایت شده و با درک و شناخت کامل از وضعیت کشاورزان بخصوص آفتابگردان کاران شهرستان چایپاره، روستاهای اللهوردی کندی و بیگدرویش کلمات به رشتهٔ تحریر درآیند.
ابگردان کاران شهرستان چایپاره، روستاهای اللهوردی کندی و بیگدرویش کلمات به رشتهٔ تحریر درآیند.
مینویسم از دمای 17 درجه و خنک دفتر مرکزی خشکبار پروینی، از سرگذشت چندماهه ی کشاورزان شهرستان چایپاره،بخصوص زحمتکشان در دو روستای بیگدرویش و اللهوردی کندی که در دمای 45درجه و رطوبت شاید بالای 80درصد مزارع آفتابگردان مشغول به کار هستند.
آنهایی که با لباسهای شیک و نو نمیتوانند سرزمین کشاورزی بروند، شاید پیش خودتان فکر کنید خب مگر بقیه مشاغل با لباس پلوخوری سرکار میروند؟! خیر؛ در زمین کشاورزی رطوبت و گرما بهقدری بالاست که کشاورزان حتی برای گذر از کنار زمین و توقف به مدت چند دقیقه هم نمیتوانند با لباسی غیر از لباس کار بروند!
این مقاله را از زبان کشاورزانی مینویسم که موجودی حسابشان تا 13 فروردین امورات خود و خانواده و هزینه های زمین و… را به سختی کفاف میدهد ، به ناچار تفاوت آن چنانی میان فرزندان خود و طرف حساب هایشان نمیگذارند، چرا که به درخواست هر دو قول و وعده ی سر خرمن میدهند…
برای کشاورزانی مینویسم که شاید فروش طلا و جواهر همسرش برای خرید کود و سم و دستمزد کارگران و… بهقدری هرساله تکرار شده که تبدیل به یک عادت شده است …
شاید برایتان عجیب باشد اگر بدانید بعضی از کشاورزان برای اینکه سال بعد هم بتوانند زمینی که امسال کاشتهاند را بکارند، مجبور به کارکردن برای صاحب زمین هستند تا نظر وی را جلب کند!
کشاورزان از بابت نقدینگی بسیار در مضیقه هستند… برای کشاورزان عروسی در فصول غیراز پاییز رنگ و بوی غریبی دارد! چرا که پاییز فصل فروش محصولاتشان است…
صدای رعدوبرق و باران و باد برای جمعیت شهرنشین شاید بهترین صدا برای تراپی و آرامش باشد؛ اما در روستای ما مردم خاطرهٔ زیاد خوشی از این ترکیب ندارند! سال 1391 بود که یک لحظه ابرهای سیاه و رعد و برق های خشن متعدد آسمان منطقه چایپاره را محاصره کردند و دریک آن تمامی محصولاتی که شاید بیشتر از نصفشان آماده ی برداشت بودند را با خاک یکسان کردند…
تجربهای مشابه که طی سالهای 1392 تا به امروز شاهد آن بوده ایم، باران های آنی و پرآبی که سیلی به راه انداخته اند و با آسیب زدن به حجم یا رنگ محصولات کام کشاورزن مارا تلخ کرده اند…
آری این آواز برای ما یعنی مرگ. یعنی دورشدن از آرزوهای کوچک…
با احترام بهتمامی اقشار زحمتکش در سراسر ایران اسلامی بهجرئت مینویسم پراسترسترین کار در کنار کار معدنکار کشاورزی است! قمار بر سر آبرو، آرزوها، و آینده.
به نظرتان بیشترین رفتوآمد به برخی ادارات شهرستان چایپاره را چه کسانی دارند؟ بازرسان مربوطه؟ اربابرجوعها؟ خیر؛ باز هم کشاورزان!
در شروع بهار که بارندگی کم است و برای کاشت تخمه آفتابگردان و تخمهکدو نیاز به آبیاری زمین خشک و ترکخورده است حیاط اداره آبیاری شهرستان میدان مذاکره نمایندگان کشاورزان و مسئولان مربوطه برای باز کردن فلکههای آب به سمت نهرهایی است که آب بر رویشان به دلیل پایین آمدن سطح آب سد آغ چای شهرستان چایپاره بسته شده است…
در اواخر بار و تابستان کسی را در سطح روستا نمیتوانید پیدا کنید! اکثریت برای خرید کود از اداره جهاد کشاورزی در صف هستند…
باوجوداینکه دفترچههای خدمات اصلاح شدهاند اما همچنان تأمین کود و در کنار آن بازار سیاهی که راه افتاده کیفیت و کمیت محصولات را تحتتأثیر قرار داده است!
تاریخچهٔ جستجوی گوگل اکثر اهالی روستا خیالشان را از بابت وضعیت هوا راحت نمیکند و کشاورزان گهگاه برای چککردن وضعیت آبوهوا به اداره هواشناسی شهرستان هم میروند…
باورتان میشود؟ اینهمه رفتوآمد و اذیت کشیدن برای به ثمر رساندن محصولی که مشخص نیست به دست چه کسانی تعیین قیمت میشود…
هرچه که هست و هرچه که بود با کاشت تخمه آفتابگردان S400 قرار هر کیلو 3 میلیون تومان، آبیاری نصفه نیمه و کلی چالش تخمه ها به میدان تخمه خوی میرسند،جاییی که از بدو افتتاح قرار بود جایی باشد برای حذف واسطه های اضافه اما فراوان پیدا میشنوند کسانی که با کارهایی خلاف عرف بازار آن مکان بخصوص را به کمینگاهی برای از کف برون کردن محصولات کشاورزان زحمتکش با قیمتی بسیار پایین…